نقد خام فیلم افراد پنهان (Hidden Figures 2016)
معادلهی اشتباهی

فیلم افراد پنهان در مقایسه با بسیاری از فیلمهای مشابه که بر اساس زندگی افراد واقعی و مشهور یا شبهمشهور ساخته شده است، چیز جدیدی ندارد و تنها برگ برندهاش در اسکار رنگینپوست بودن آن است. آیا داستان واقعیِ
دزموند داس را میدانید؟ آیا داستان واقعیِ
کاپیتان سالینبرگ را میدانید؟ حال داستان این سه زنِ سیاهپوست را نیز بدانید!
محور اصلی فیلم در حقیقت نمایان کردن زندگی سه زن سیاهپوست برای مخاطب است که بداند نابغههایی در ناسا وجود داشتهاند که تا به حال دیده نشدهاند. در واقع فیلم، ادعای رو کردن افرادی را میکند که تا پیش از این پنهان بودهاند ولی به علت نبوغ خود نقش مهمی در یکی از رویدادهای تاریخی داشتهاند. تاکید فیلم بر نبوغ و برتریهای ذهنی و هوشی است که باید بر برتریهای نژادی غلبه کند، این دقیقا همان معادلهای است که فیلم در افتتاحیهی خود از آن رونمایی میکند ولی مشکل دقیقا زمانی حادث میشود که فیلم به جای این کار، به سراغ معادلهی نژادپرستی میرود و بنمایهی اصلی فیلم کمرنگ جلوه میکند.
تقریبا پیش از نصف فیلم صرف پرداختن به مسئله تبعیض نژادی در آمریکا میشود که به واقع غیرقابل باور و تا حدی تخیلی است. غیر قابل باور از این جهت که فیلم زمان و مکانی نمیسازد بلکه تنها عدد و تاریخ میدهد، اینجا آمریکا، سال فلان است و تمام، الباقیِ چیزی که تحت عنوان تبعیض نژادی در آمریکا نشان داده میشود، بسیار عجیب و غریب است. در همین زمان و سالی که فیلم مطرح میکند، زنانی وجود دارند که کامپیوترهای انسانی هستند و وارد یکی از مهمترین سازمانها شدهاند اما درست در همین برهه از تاریخ رنگینپوستان سرویس بهداشتیِ جداگانهای دارند! واقعا؟! یا مثلا کسی که به عنوان اولین زن سیاهپوست وارد مهمترین رکن ناسا میشود اما افراد به دلیل رنگینپوست بودنش، حق استفاده از قهوهجوش را همچون بقیه افراد به وی نمیدهند؟ این دقیقا چه برهه از تاریخ است که آمریکا و آمریکاییها تا این میزان پیشرفت علمی و در عین حال پسرفت اخلاقی کردهاند؟ اگر تبعیض نژادی تا این حد در یک کشور بیداد میکند، استفاده از نبوغ زنان سیاهپوست در سازمانهای رده بالا دیگر چه صیغهای است؟ یا ماشین سواری سه زن سیاهپوست را کجای دلمان بگذاریم؟ بلاخره کشور دچار آفت تبعیض نژادی هست یا نیست؟ یا شاید بهتر است اینطور بگویم، فیلم هرجا که لازم است و به کارش میآید تبعیض نژادی را ابزاری برای دلسوزی و پلی برای نزدیکی به شخصیتها قرار میدهد و الباقی فیلم خبری از این موضوع نیست. پس تاریخ و زمان و مکان فیلم هرچه باشد، قطعا دستکاری شده – به نفع فیلمساز و فیلم - است. جاهایی از فیلم که به کارِ فیلمساز میآید، مقوله تبعیض نژادی بسیار مهم و پررنگ میشود ولی زمانی که بارِ کمدی یا علمی فیلم رو میشود، خبری از تبعیض نژادی نیست! عجب!
در حقیقت فیلم به جای آنکه به هوش و ذکاوت این سه زن پرداخته و اینطور ما را به آنها نزدیک کند، میخواهد ما را از طریق کلیشهیِ دلسوزی دروغینِ تبعیض نژادی و آن هم به زور به آنها نزدیک کند. در طول فیلم این هوش و نبوغ سه زن میبود که میبایست دلیلی برای برتری این سه زن نسبت به بقیه باشد ولی فیلم مدام از تبعیض نژادی میگوید (سو استفاده میکند) و بزرگترین دغدغهاش در این مقوله سرویس بهداشتی یا قهوهجوش است! خودتان قضاوت کنید، در طول فیلم اگر به شخصیتها نزدیک میشویم، به دلیل مسئله نژادپرستی است یا هوش و ذکاوتِ آنها؟
در فیلم بازیِ تقلید نیز، تقریبا با چنین سناریویی طرف هستیم، فردی که هم نابغه است و هم همجنسگرا ولی فیلم در تلاش است تا نبوغ این فرد را بر سر مخاطب و اطرافیان نفهمش بکوبد و در حاشیه نیز، گاهی ناخنکی هم به مقولهی همجنسگرایی بزند اما در فیلم افراد پنهان قضیه دقیقا برعکس است. فیلم ابتدا صحبت از نبوغ سه زن میکند ولی چیزی که به مخاطب ارائه میدهد، بررسی مشکلات سیاهپوستان و مقولهی نژادپرستی آن هم در سطحی مینیمال است. در واقع فیلم همچون بسترِ ریاضیگونِ خود، یک معادله را رو میکند ولی سراغ حل کردن معادلهی دیگری میرود. ما بارها و بارها با مقولهی نخ نما شدهی تبعیض نژادی و رنگینپوستان در هالیوود برخورد کردهایم، این فیلم چه چیزِ جدیدی برای گفتن دارد؟ هیچ! جز آنکه یک آیا میدانیدِ دیگر به مای مخاطب اضافه کند. آیا میدانید سه زن سیاهپوست و نابغه در ناسا وجود داشتهاند؟ بله! اکنون دیگر به لطف اتلاف 2 ساعت با فیلمی اینچنین بیمصرف میدانیم!