تبر لوایتان روی میز آنالیز؛ سلاح جدید خدای جنگ چگونه کا رمیکند؟
طراحی یک سلاح در بازیهای ویدئویی اگر با رویکرد سادهانگارانهای پیگیری
شود، مواردی را نتیجه میدهد که خیلی زود از یاد بازیکن میرود اما به کار بردن دقت، ظرافت و حتی وسواس فراوان
برای طراحی بینقص یک سلاح، میتواند تا مرز فریمبندی حرکت آن یا واکنش
بدنی شخصیت درون بازی نیز پیش رود. همین باعث میشود تا با خواندن نام تبر
لوایتان تمام مولفههای گیمپلی و زیباییشناسی آن در ذهن شما بازسازی شود،
دستاوردی مهم و قابل ستایش که همیشه محقق نمیشود. اگرچه به عقیده من تبر
لوایتان بهترین سلاح تاریخ ویدئوگیم نیست اما قطعا یکی از بهترینهای چند
سال اخیر است و چنین میشود که یک تبر ساده از مرز قطع کردن تنهی یک درخت
در پرده اول بازی عبور کرده و به چیزی فراتر از آن بدل میشود ...
برای مطالعه کامل این مقاله در سایت زومجی، روی
این لینک کلیک کنید
پیش نوشت: تمامی "نقد" ها در کامنت اخر را به "ریویو" تبدیل کنید
با عرض پوزش از نگارش نامناسب
تشکر از دیدگاه تان
دیدگاه تان تماما قابل احترام است چرا که همان گونه که از بقیه کلی چیز یاد گرفتم از شما هم چیزهایی یاد گرفتم که پیش از این راجب ان بحثی نبود. اما در رابطه با ضد نقدهایتان ابدا حس خوبی ندارم. من هرگز با اثار شوتر مشکلی ندارم اما الد اسکول هایش خیر, اما به نظرتان نقد عنوانی همچون ion maide توسط من منطقی است, ان هم در صورتی که نقد با جمله "هیچ وقت با الد اسکول ها جال نکردم اما دبیر سایت منو مجبور کرد که بیام اینو بازی کنم و ..." شروع میشه؟ این نقد مطمئنا فقط به درد همون سردبیر مذکور میخوره نه هیچکس تو دنیا. بازی ها مخاطب دارن و مخاطب داشتن یه بازی به این معنی نیست که اون بازی قراره به این خاطر 9 به بالا میگیره. منظورم اینه که این قضیه به این دلیل نیست که قراره بازی رو به عاشق اون بلزی بدیم نه هرگز! چرا که در تین صورت کل بازی ها 9 به بالا میگیرند!
اشتباهی نیست که من در دامش افتاده باشم, چرا که یک مثال دیگر این موضوع را روشن می کنه:
فرض کنید من که اصلا با بازیای فایتینگ حال نمی کنم بهم mk11 بدید به نظرتون نمره 1 اینا نمی شه!!!؟ به نظرم شما تو دام افتادید نه من. وگونه اتفاقی که برای دث استرندینگ افتاد و برای فنتوم پین هم افتاد سر بلزیای ویگه هم میاد. این مثل این می مونه که برای پورتال دو منتقدی انتخاب کنیم که کلا کال اف زده بوده و به این نیت رفته پورتال 2 تجربه ش کرده (دیدگاه شما به tlou هم کم و بیش مثل همینه)
نمیدانم بنده منظورم را درست منتقل نکردم یا شما متوجه نشدید.
عرض شما در رابطه با تاثیرگذاریِ سلیقه (همان حال کردن یا نکردن با اثر) بر نقد بود، بنده هم عرض کردم که سلیقه ربطی به نقد ندارد، به ریویو و شبهنقد شاید.
در خصوص ضدنقدها هم سلیقه من دخیل نبوده، من با بازیهایی که برایشان ضدنقدی نوشتم، موضع سلیقهای ندارم اما موضعِ فکری شاید.
لحن تند ضدنقد (اگرچه به نظر من خیلی تند نیست) صرفا به علت تعصب ناشیانه مخاطب در آن زمان بود.
دیدگاه تون برام قابل توجهه
اینترنت هم نیست که سرچ نماییم
ولی نظرتون برام جذاب و بسیار جدید هست جون از هیچکی چنین چیزایی رو نشنیده بودم
در مورد مقاله هایتان اما، باید بگویم تعدادی جدیدو جذاب اند و تعدادی بی معنی هستند! ضدنقد عنوانی همچون ویچر چندان جالب توحه نیست ، وگرنه این بازی این همه جایزه نمی برد! نه اینکه هر بازی ای که جایزه ببرد، باید همگی عاشقش باشیم، خیر بحثم اصلا این نیست، بحثم این هست که احساس می کنم مخاطب این گونه بازی ها نیستید که درباره اش اینگونه حرف زدید. به عنوان مثال شما last of us را یک توهین می نامید و این در حالیست که عموما به خاطر کات سین ها و بهتر است بگویم تشابه آن به فیلم سینمایی خرده گرفتید،در حالی که مخاطب این بازی ها کسانی نیستند که عمدتا به دنبال گیم پلی سرراست باشند و کسی از گیم پلی آن انتظار یک گرز آو وار نباید داشته باشد! چرا که بازی ، ریالیستیک است و عملا هیچ بازی ریالیستیکی نرم و خوش کنترل نخواهد بود و این یک واقعیت است که بسیاری آن را نادیده می گیرند. مثالی دیگر ، آیا طرفدار splinter cell و هیتمن میتواند با mgs ارتباط برقرار کند؟ مسلما بیش از نصف طرفداران splinter cell و hitman هرگز قادر نخواهند بود که آن را تحمل کنند، چرا که موجی از کات سین در انتظار آن هاست که اگر چه این کات سین ها با کارگردانی فوق العاده ای تدوین شده و روند گیم پلی را هرگز خراب نمی کند (مخصوصا سه نسخه ابتدایی mgs) ، اما به خاطر ذات "فقط گیم پلی میخوام و نه حتی یه کات سین طولانی و داستان شدید پیچیده" مسلما قادر به لذت بردن از آن نبوده و در نتیجه مخاطب آن نیستند که درباره آن نظر بدهند و حتی نقد بنویسند (اتفاقی که در بسیاری از سایت های دنیا نیز در حال رخ دادن است و تاسف بار). چرا که مخاطب mgs شخصی است که به دنبال داستان است و یک گیم پلی پیچیده و چند لایه می خواهد و نه عنوانی همچون هیتمن که هرگز داستانی جدی را حداقل در نسل ششم روایت نمی کرد. مثالی دیگر از خودم:
من از شوترهای نظامی خوشم میاد و هرگز نتونستم عناوین الد اسکول رو تحمل کنم حتی! خب الان آیا خوبه من یه ضدنقد برای ion maiden بنویسم و بالا تا پایین بازی رو زیر سوال ببرم که چرا مثلا این بازی داستانش در حد و اندازه cod mw1 نیست؟! مشخصا نه. یا یه مثال دیگه باز هم از خودم:
من عاشق عناوین ریسینگ ام، اما منی که forza horizon 4 رو بازی کردم و کلی ریسینگ تو زندگیم بازی کردم، نقدش رو بنویسم بهتره یا کسی که حتی یه نسخه از سری رو بازی نکرده که هیچ، از ژانر ریسینگ فقط با nfs آشنایی داره؟! مشخصا که اون مخاطب ش نیست و من مخاطبش هستم
امیدوارم توهین نکرده باشم
اشتباهی که شما در دام آن افتادید این است که پیش از مواجهه با اثر، مخاطب آن را دستهبندی میکنید و بر اساس دستهبندی «دوست دارد یا ندارد» ، «با فلان سبک حال میکند یا نه» و عواملی از این دست تصمیم میگیرید که آیا آن مخاطب میتواند نقدی بر آن اثر بنویسد یا خیر.
تمامی این مواجههها بر اساس سلیقه بنا شدهاند نه چیز دیگری. در حالی که مبنای نقد سلیقه نیست، نقد توضیح زاویه منتقد با اثر است. ماحصل آن این امکان را فراهم میکند تا منتقد از سایر متون، راهِ دیالوگی به متنِ اثر باز کند و زاویه و دیدگاهاش (دیدگاه نه معنای کامنت یا نظر شخصی بلکه زاویه دید و نگاه سوبژکتیو) را توضیح دهد. از قضا در چنین شرایطی، آنچه اهمیت ندارد تشریح و توصیف خودِ اثر است؛ مشکلی که ما این روزها در شبهنقدها آن را میبینیم و منتقد به جای آنکه زاویه خود را با اثر شرح دهد، شروع به توصیف اجزای اثر و حداکثر نظر شخصیاش در حد «خوبه یا بده» میکند. وقتی هاوکینگ به تناقض بازیروایی در بایوشاک اشاره میکند، اثرِ بایوشاک اهمیت ندارد، آنچه مهم است یک پدیده و ایراد است که گریبان خیلی از بازیها را گرفته است.
آنچه نیز من در بازیهایی نظیر TLOU به آن اشاره میکنم، توضیح یک زاویه با ویدئوگیم به مثابه مدیوم است. از قضا من نیز تنها فردی نیستم که به این مشکل اشاره میکند. پیشتر هم نظریهپردازان زیادی در این رابطه حرف زدهاند.
خیر منظورم در سایت های داخلی تنها نبود، چرا که در تمامی سایت های دنیا با مفهومی به نام review آشنا هستیم و نه چیز دیگه و به کسایی که reviewer هم هستند می گن game critic و نه چیز دیگه. نگاه شما کمی عجیب و یا شاید هم تخصصی است و من اشتباه می کنم. بهتره تا درباره اون اشخاص هم به محض دسترسی به اینترنت سریعا سرچ می کنم تا ببینم ما حصل این سرچ چی میشه
نمیشود گفت تخصصی. نظریهپردازی در خصوص ویدئوگیم و مطالعات بازی، علم یا مکتب جدیدی هست و مانند سینما و ادبیات قدمت ندارد لذا منابع در رابطه با آن نیز محدود است.
در همان ریویوها ممکن است چند مطلب واقعا بهدرد بخور نیز پیدا شود ولی نقد جدی - مانند نقد هاوکینگ به بایوشاک - بسیار کم است.
سلام آقای گروسیان
مطلبی رو خوندم راجبتفاوت بررسی و نقد!
حرفاتون جالب بود، ولی میشه برام یه نقد نشون بدید؟ یه لینک بفرستید؟!
به جان خودم که من تا همین الان صرفا با مفهومی به نام review آشنا بودم و نه اون چیزی که شما با نام critic مد نظرتون هست
شما هر چی سرچ کنی با review مواجه میشی و توی همه سایت های دنیا هم به همین شکل بوده
منظور شما رو از critic متوجه نشدم، چون هر سایتی که توش رفتم فقط review داشته و نه crititc !!!!! لطفا یه لینک از یه critic یه بازی برام بفرستید
درود
نقدها در سایتها و بلاگها عامیانه نظیر متاکرتیک و امثالهم دیده و پیدا نمیشوند. برای یافتن نقد، ابتدا باید منتقدها را بشناسید. این افراد هم معمولا کم تعداد هستند. مثلا افراد زیر را پیگیری کنید، به نتایجی میرسید:
jesper juul ludologist
Ian Bogost
Gonzalo Frasca
Espen Aarseth
البته به جز دوتای اول، باقی آنها خیلی وقت هست که دیگر حرف جدی برای گفتن ندارند. خود من نیز در حال کار برای روی یک پروژه هستم که سیر تاریخی نقد بازی را جمعبندی کند اما نمیدانم و نمیتوانم قول دهم که اصلا خروجی دارد یا نه و اگر دارد، ماحصل مقاله (احتمالا طولانی) خواهد شد یا یک کتاب!
اگر منظورتان از نقد در داخل کشور هست که بنده هم تاکنون ندیدهام، حتی ضدنقدهایی که خودم نوشتم نیز به معنای واقعی نقد جدی نیستند و فقط به آن تنه میزنند.
برای شروع میتوانید نقد هاکینگ به بایوشاک را در لینک زیر دنبال کنید که البته بنده نیز در مقاله تناقض بازی روایی مفصل راجع به آن حرف زدم:
https://clicknothing.typepad.com/click_nothing/2007/10/ludonarrative-d.html