نقدی نوشتم بر فیلم «تنگه ابوقریب» ساخته بهرام توکلی که روز یکشنبه مورخ 1397/6/25 در روزنامه آرمان به چاب رسید. برای مطالعه نقد میتوانید به لینک اصلی مطلب در سایت روزنامه ارمان مراجعه کنید یا در همینجا، در ادامه مطلب نقد را مطالعه کنید.
نقد فیلم تنگه ابوقریب
فقدان هویت
«تنگه ابوقریب» عنوانی است به شدت جذاب و دهن پرکن برای فیلمی ایرانی که در فضای جنگ رقم میخورد و این انتظار را در مای مخاطب پدید میآورد که برخلاف کلیشههای تکراری و همیشگیِ فیلمهای جنگی ایرانی، این بار با مکانی منحصر به فرد، نبردی خاص و آدمهای معینی طرفیم که نمونهاش در سینمای جنگی ایران به سختی یافت میشود. اما مشکل دقیقا همینجاست، فیلم به عنوان خود که نمیرسد هیچ بلکه هر آنچه را که باید و انتظار میرود تا سینما شود، الکن و بی هیچ تمهیدی دراماتیک و سینمایی، رها میکند.
پس از گذشت زمان نسبتا زیادی از ابتدای فیلم و معرفی آدمهای آن، حرکت به سمت تنگه ابوقریب آغاز میشود اما هرچه زمان فیلم پیش میرود، دوربین همه چیز را به ما نشان میدهد به جز مکان مورد نظر فیلم. تنگه ابوقریب کجاست؟ چه جغرافیایی دارد؟ در چه مختصاتی نسبت به نیروهای خودی و دشمن قرار دارد؟ اهمیت استراتژیک آن چیست؟ فیلم به جای شناساندن و نمایاندن مکانی خاص و معین به مخاطب، تنها حرف و جمله در دهان آدمهای فیلم میگذارد که شاید به زور هم که شده باور کنیم، تنگه ابوقریب بسیار مهم است. در یکی از دیالوگها جواد عزتی میگوید که عراقیها شاید تنگه را بگیرند ولی اول باید از روی جنازهی ما رد شودند! جدا؟ کجای این تنگه به مخاطب شناسانده شد که اکنون دفاع از آن اهمیت یابد؟ فیلم هیچ جغرافیا و مختصاتی از مکان مورد نظر نشان نمیدهد وگرنه چند سکانس متوالی و تکراری از خاکریزها و لاشه تانکها دقیقا همان چیزی است که پیشتر در اغلب فیلمهای جنگی ایرانی دیدهایم؛ سوال این است که چه چیزی در رابطه با این مکان، خاص و معین است؟
بدتر آنکه فیلم برای خلق وحشت و دلهره جنگ از نشان دادن هیچ نمای آزاردهندهای دریغ نمیکند؛ دست و پاهای قطع شده، گریه و بهت کودکان و خلاصه هر آنچه که باید اشک مخاطب را گدایی کند اما اینها هیچگاه به فضاسازی تبدیل نمیشوند. علت نیز واضح است؛ فضاسازی شخصیت لازم دارد و کنش و واکنش شخصیت با محیط پیرامونش اما دوربین فیلم اساسا از فقدان نقطه دید رنج میبرد. زوم کردن دوربین روی چهرهی بهتزده کودک برای چیست؟ از نگاه کیست؟ آیا تاثیرش بر حداقل یکی از آدمهای فیلم دیده میشود؟ در سکانسی که یکی از رزمندگان در پشت کامیون آواز میخواند تا روحیه دیگر رزمندگان بالا رود، دوربین به جای نشان دادن روحیه و تاثیرپذیری رزمندگان، از پشت سر آن نفر سر در میآورد و سپس به سکانس بعدی کات میشود! این دوربین اساسا برای شناساندن آدمها و نقطه دیدشان به جنگ، محیط و تاثیرپذیری آنها از رویدادها شدیدا نابلد است، برعکس تنها کاری که بلد است نزدیک شدن به یک نفر برای چند دقیقه کوتاه و حرکتی سیال به سمت نفری دیگر، در یک جای نامعلوم دیگر است. این سیال بودن دوربین در سکانسهای متعدد تنها حس مخاطب را در نزدیک شدن به آدمها و پیگیری وضعیتشان مختل میکند.
جالب آنکه فیلم توانایی خلق تیپ را هم از آدمهایش ندارد، چه برسد به شخصیت. آدمهایی که در طول فیلم میبینیم نه قصهای دارند و نه شخصیتی معین. ای کاش دوربین به جای پریدن از جایی به جای دیگر، کمی روی نقطه دید آنها تاکید میکرد تا حداقل متوجه میشدیم و حس میکردیم که این آدمها، در تقابل و تعامل با یکدیگر، وضعیت جنگ را چگونه مینگرند تا حداقل کمی به حس و حالشان نزدیک شویم. تلاش فیلم برای نترس نشان دادن شخصیت امیر جدیدی نیز کاملا هدر رفته است. امیر جدیدی ظاهرا تنها فرد جسور و با جراتی است که در فیلم اندکی جای سمپاتی میگذارد ولی این شجاعت نیز الکن و غیرواقعی است. با چند تکه کلام بیمزه، اکتهای لوتیوار و شلیک آرپیجیهایی که همهشان به هدف میخورند نمیشود شخصیتی شجاع و نترس خلق کرد. برای شخصیت ابتدا باید حد و رسم قائل شد تا شجاعت و ترسش قابل اندازهگیری باشد و در آن صورت است که میتوان باور کرد مزهپرانیهایش در بدترین لحظات جنگ یا کول کردن کودکان، علتی دراماتیک دارد. تکلیف ما با باقی شخصیتها نیز به همین شکل روشن است؛ خام و الکن، پس مرگشان چه در ابتدای فیلم باشد و چه در انتهای آن، تاثیری بر ما نمیگذارد.
تنگه ابوقریب – یا هر چیز دیگری که میتوانست نام این فیلم باشد – نمیتواند برای شناساندن مکانی معین با چهرهای متفاوت از جنگ و آدمهایش کاری بکند و بدتر، تلاشی هم برای این کار نمیکند. در نتیجه ماحصل، اثری هدر رفته میشود که مکانش و آدمهایش از فقدان هویتی دراماتیزه شده و سینمایی رنج میبرند و سمپاتیِ مخاطب، آخرین چیزی است که فیلم به آن ناخنک میزند، رسیدن پیشکش.
سلام بر جناب گروسیان
به شما یک ایمیل زده بودم
ممنون می شم چک کنید
سلام
پیغامتان را دریافت کردم و پاسخ دادم.